بعضی اتفاقات آنقدر عجیب‌ هستند که اگر داستان آن را قالب یک فیلم روایت شود، آنگاه باید نویسنده فیلمنامه را شخصی خیال پرداز دانست؛ خصوصا اگر پول در میان باشد!

لابد تا به حال روایت هایی درباره پول بادآورده شنیده اید: پولی که نه آهسته و پیوسته، بلکه یکباره و با صدای بلند وارد زندگی می‌شود، مثل مهمانی ناخوانده که همه‌ چیز را به هم می‌ریزد. در این ماجرا نیز عشق، زندان و شکایت بر محور پول رقم می خورد، مبلغ ۱۸۸ میلیون دلار. ترکیبی که اگر قرار بود در یک کلاس نویسندگی تمرین شود، احتمالا استاد می‌گفت: «زیادی شلوغش کردی.» ولی خب، زندگی به کسی گزارش نمی‌دهد. خودش می‌نویسد، با هرج‌ومرجی که دلش بخواهد.

یک برنده جکپات لاتاری پاوربال که ۱۸۸ میلیون دلار بدست آورده است اکنون با شکایت نامزد سابقش که به جرم خرید و فروش هروئین دستگیر شده بود مواجه شده است. شاید بتوان گفت داستان های عاشقانه واقعی چندان با آنچه در کتاب های رمان سراغ داریم مطابقت ندارند ولی در عوض ماجراهای برندگان لاتاری و زندگی شان همواره همانطور که انتظار میرود عجیب و غریب بوده است!

برنده لاتاری و فروشنده هروئین

خانم ماری هولمز (Marie Holmes) که اهل کارولینای شمالی است در سال ۲۰۱۵ با خوش شانسی برنده جایزه جکپات ۱۸۸ میلیون دلاری مسابقات قرعه کشی پاوربال (Powerball) شده بود. حال پس از گذشت ۶ سال از این موضوع نامزد سابقش که به جرم خرید و فروش مواد مخدر از نوع هروئین در زندان است از وی شکایت کرده است.

ماری هولمز در سال 2015 برنده خوش شانس لاتاری بود که جایزه 188 میلیون دلاری را برد
ماری هولمز در سال ۲۰۱۵ برنده خوش شانس لاتاری بود که جایزه ۱۸۸ میلیون دلاری را برد

اما موضوع چیست و حق با کیست؟

ماجرای برنده لاتاری

آشنایی خانم هولمز با نامزد سابقش آقای لامار مک داو (Lamar McDow) مدتی پیش از برنده شدن در لاتاری شکل گرفت، اما طبیعتا برنده شدن لاتاری و مبلغ میلیون دلاری خیلی موضوعات را تغییر میدهد…

لامار مک داو که سابقه طولانی در ایجاد درگیری و نیز جرایم مرتبط با نگهداری و خرید و فروش هروئین را در کارنامه خود داشت در سال ۲۰۱۶ محکوم شد. بر اساس حکم دادگاه و نیز اعلام دپارتمان امنیت عمومی، تاریخ آزادی وی در ماه ژوئن ۲۰۲۳ اعلام شده است.

عاشقی در زندان

موضوع از این قرار است که در حالی اینکه آقای مک داو در حال طی کردن مراحل دادگاه بود، خانم هولمز که جکپات بخت آزمایی را برنده شده بود هدایای بسیاری به او داد. هدیه هایی مانند یک ماشین شورولت استینگری (Chevrolet Stingray) به ارزش ۲۵۰ هزار دلار، لباس ها و جواهرات لوکس به ارزش حدود ۱۰۰ هزار دلار… همچنین خانم هولمز یک بیزینس بازسازی و تعمیر خودرو را برای مک داو خرید که ارزش آن بیش از ۶۰۰ هزار دلار بوده است.

خانم هولمز برنده خوش شانس لاتاری است که البته اکنون سکسی تر از گذشته بنظر میرسد!
خانم هولمز برنده خوش شانس لاتاری است که البته اکنون سکسی تر از گذشته بنظر میرسد!

خانم هولمز حتی ۳ بار همسرش را به قید وثیقه و پرداخت مبلغ های کلان از زندان بیرون آورد که این آزادی های موقت برای او ۱۹ میلیون دلار هزینه در داشت… این موضوع البته بارها در رسانه ها به تیترهای خبری تبدیل شد که واکنش خانم هولمز را نیز در بر داشت جاییکه او در رابطه با این حواشی و مورد قضاوت قرار گرفتن توسط افکار عمومی و رسانه ها گفت:

چیزی که شما باید نگرانش باشید پول خودتان است نه اینکه من چطور پول خودم را خرج میکنم…

صحبت های برنده لاتاری

خانم هولمز همچنین در توضیح بیشتری گفته بود که تمرکز بر زندگی او هیچ کمکی به سایرین نمیکند و همچنین با بیان اینکه نامزدش نه فروشنده مواد مخدر بوده است و نه حتی مصرف کننده از آقای مک داو دفاع کرده بود.

زندگی در جریان است

اگر به این می اندیشید که:

واقعا چنین وفاداری و ابراز عشقی در این دوران و این شرایط خارق العاده بنظر میرسد…

برنده لاتاری و عشق به فروشنده هروئین

باید بگویم که بله با شما موافقم همینطور است. اما باید اضافه کنم که یک خانم دلربا که البته ثروت هنگفتی هم در حساب بانکی اش دارد مورد توجه خیلی هاست…!

در سال ۲۰۱۷ بود که خبرهایی به گوش مک داو در زندان رسید مبنی بر اینکه نامزدش در حال ملاقات شخص دیگری است، دوستانی این خبر را به او داده بودند حتی این را نیز اطلاع داده بودند که خانم هولمز هدایای او را به آن معشوقه جدید داده است!

لامار مک داو نامزد برنده لاتاری به دلیل خرید و فروش هروئین در زندان است
لامار مک داو نامزد برنده لاتاری به دلیل خرید و فروش هروئین در زندان است

همه این اتفاقات در حالی بود که آقای مک داو و خانم هولمز تا آن زمان ۲ فرزند داشته اند و حتی یکی از آنها در دورانی که مک داو دوران حبس را می گذراند به دنیا آمده بود.

اکنون مک داو طی یک شکایت که از داخل زندان به دادگاه فدرال ارائه داده است ادعا کرده که خانم هولمز در طول دورانی که وی در بازداشت بوده هدایایی مانند خودرو، لباس و ملک به او اهدا نموده است و این هدایا قانونا متعلق به او میباشند. او بر همین مبنا یک شکایت مبنی بر درخواست ۱.۴ میلیون دلار پرداخت پول و نیز جریمه خسارت را ارائه داده است.

همچنین در متن شکایت اینطور آمده است که هر هدیه، انتقال مالکیت اموال شخصی آقای مک داو بدون اطلاع یا رضایت وی و بدون توجه به اینکه آنها پیشتر به او داده شده بود صورت گرفته است… خانم هولمز متهم شده است که بصورت پنهانی مواردی که به مک داو تعلق داشته را به شکلی غیر صریح، غیر منصفانه و غیر صادقانه به شخص دیگری واگذار نموده است.

البته خانم هولمز در این زمان به ایالت واشنگتن نقل مکان کرده و موضوع این شکایت باید توسط بازپرس خصوصی پیگیری شود تا پرونده قضایی به وی ارائه گردد.

وکلای خانم هولمز در رد دادخواست علی وی که این هفته ارائه شد، این شکایت را “غیر شایسته” خوانده اند. این وکلا نوشته اند که این شکایت مصداقی است از این حالت که:

هر چیزی برای تو است برای من هم هست و هر چیزی برای من است برای خودم است، البته در این حالت آقای مک داو چیزی از خود نداشته است.

صحبت های وکلای زن خوش شانس برنده لاتاری

این وکلا همچنین با اشاره به سابقه نامزد در زندان خانم هولمز اضافه کرده اند که:

در عوض، مک داو یک ناراضی است در حال حاضر نامزد خانم هولمز میباشد، با چندین محکومیت کیفری و سوابق ناخوشایند که اکنون به دنبال یک دادخواست غیر شایسته نیز هست.”

گفته های وکلای خانم میلیونر برنده لاتاری

با این اوصاف بنظر می آید این جایزه میلیون دلاری حسابی بر این رابطه عاشقانه تاثیر گذاشته و اکنون باید دید در پایان موضوع شکایت به کجا خواهد رسید. نظر شما چیست و بنظرتان حق با کیست؟

جمع بندی

در نهایت، این قصه نه درباره‌ی لاتاری است، نه درباره‌ زندان، نه حتی درباره‌ عشق؛ بیشتر شبیه یک آزمایش است برای دانستن اینکه آدم‌ها وقتی ناگهان همه‌ چیز را دارند چطور تغییر می کنند. ماری هولمز، با آن پول عظیم، شاید فکر می‌کرد می‌تواند همه‌چیز را درست کند—عشق را بخرد، گذشته را پاک کند، آینده را بسازد.

لامار، با تمام پیچیدگی‌هایش، شاید فقط یکی از آن آدم‌هایی بود که بلد نبود با نور زیاد کنار بیاید، بعضی‌ها در تاریکی بهتر عمل می‌کنند! بدین ترتیب وقتی نور لاتاری روی زندگی او افتاد، همه‌ چیز شروع به فروپاشی کرد؛ نه چون پول بد است، بلکه چون آدم‌ها برای تغییر ناگهانی آماده نیستند، مخصوصا وقتی آن تغییر، نه از درون، بلکه از بیرون تحمیل شود. در پایان، این قصه نه هشدار است و نه عبرت. فقط یک یادآوری است: که زندگی، با همه‌ بی‌رحمی‌اش، گاهی داستان‌هایی می‌نویسد که هیچ نویسنده‌ای جرات نوشتن‌شان را ندارد.

در مواجه با این چنین اتفاقات عجیبی، ما به‌ عنوان تماشاگران ماجرا، شاید بهتر باشد که کمتر قضاوت کنیم و دقیق تر نگاه کنیم، چون هرکدام‌ اگر روزی با یک چک ۱۸۸ میلیون دلاری روبه‌رو شویم، معلوم نیست چه چیزهایی را از دست خواهیم داد.

شاید همان چیزهایی که فکر می‌کردیم با پول می‌شود نگه‌شان داشت.

ماجرای برنده لاتاری